سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف های شنیدنی

استعمار

تاریخچه شکل گیری

استکبار همزاد استعمار است. استعمار به عنوان پدیده‌ای سیاسی و اقتصادی حدودا از سال 1500 میلادی آغاز گردید. در طول این مدت، استعمارگران با کشف مناطق وسیعی از دنیا در آن‌جا ساکن شدند و به بهره‌برداری پرداختند.1   (کاژدان، آ(1353) تاریخ جهان باستان، (صادق انصاری، محمدباقر مومنی، علی‌الله همدانی،مترجمان) تهران، نشر اندیشه ج 2 (تاریخ یونان). ، ص49.)


پیدایش استعمار و سلطه گری در عصر جدید با ظهور کشورهای قدرتمند اروپایی آن زمان، یعنی انگلیس، فرانسه، پرتغال، اسپانیا و... همراه بود. بعد از کشف راه‌های دریایی در اطراف آفریقای جنوب شرقی در سال1488میلادی وکشف قاره  آمریکا در سال  1492میلادی، مسافرت‌های دریایی به منظور استعمار و کشف سرزمین‌های جدید آغاز شد. آن‌ها در ابتدا به دنبال طلا، عاج و اشیاء قیمتی بودند اما رفته رفته انگیزه‌های وسیع تر اقتصادی نظیر تجارت، انتقال مواد اولیه معدنی و کشاورزی و حتی برده به سرزمین‌های اروپایی و فروش کالاهای اروپایی به فعالیت‌های استعماری وسعت بخشید


جنبه‌های اقتصادی استعمار، بدون لحاظ کردن جنبه‌های سیاسی و نظامی نمی‌توانست دوام یابد. کشورهای استعمارگر خیلی زود دریافتند که برای تداوم بهره‌کشی لازم است که بر جوامع مستعمره خود نظارت سیاسی داشته باشند و حتی فرهنگ آن‌ها را تحت کنترل درآورند. این کار در سرزمین‌ها و جوامعی مانند جوامع بومی آمریکا، آفریقا و اقیانوسیه که مراکز اقتدار، فرهنگ و تمدن بومی آن‌ها ضعیف بود یا در اولین یورش‌ استعمار فرو ریخته بود بسیار راحت صورت گرفت.

 در این سرزمین‌ها مراکز قدرتی به وجود آمد که تماماً زیر نظارت استعمارگران بود. استعمارگران در این کشورها در کنار نهادها و مؤسسات سنتی بومیان معمولاً نهادها و سازمان‌ها، شیوه ها و مناسبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی ایجاد کردند که در حقیقت پاسخ به نیازهای استعماری خودشان بود و نه نیازهای مردمان بومی آن سرزمین‌ها.  

 

ابعاد استکبار و سلطه گر


قدرت های استکباری در تمامی ادوار تاریخ مخرب خود(انگلیس در قرن نوزدهم، دو قطبی آمریکا و شوروی در قرن بیستم و آمریکا  بعد از فروپاشی  قطب شرق) و با توجه به تمامی مؤلفه های سازنده قدرت در اعمال سلطه ری در کشورهای هدف از تمامی ظرفیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در اشکال نرم و سخت بهره می گیرند تا اراده خود را برکشورهای مستعمره، اقمار، تحت قیمومیت و یا متحدان وابسته، تحمیل کنند.


1.سلطه سیاسی


 استکبار در سه دوره سلطه خود(سنتی، نو و فرانو)، به فراخور توان و امکانات، تلاش بی وقفه ای را برای سلطه بر مدیریت سیاسی کشورهای تحت اقمار متمرکز کرد. دراثنای رقابت ها و خصومت قدرت های استکباری، قربانی اصلی، کشورهای جهان سوم و کشورهای تحت اشغال بودند. با پیروزی کمونیسم شوروی و لیبرالیسم آمریکا، در جنگ جهانی دوم، برآلمان، فاشیسم از بین رفت. اما تضاد بین کمونیسم شرقی و لیبرالیسم غربی رو به افزایش گذاشت و سرانجام این دو را در مقابل هم قرار داد». (احمد نقیب زاده، تحولات روابط بین الملل از کنگره وین تا امروز (تهران: قومس 1369)، ص 302 .)


طرح های حمایتی،« مارشال» و «ترومن» ، (مارشال وزیر خارجه و ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا بودند که طرح هایی را برای کمک به کشورهای اروپای غربی و ترکیه و یونان ارائه دادند تا کشورهای فوق خسارات جنگ دوم جهانی را که بر آنها وارد شده بود، جبران نمایند و در نتیجه در دامن اردوگاه کمونیسم سقوط نکنند.) که به بهانه حفظ کشورهای دوست (کشورهای اروپای غربی، ترکیه و یونان) از سقوط در دامن کمونیسم، ارائه شد، افزایش نفوذآمریکا دراین کشورها را به دنبال داشت.

از نتایج این افزایش نفوذ، تاسیس دو پیمان بزرگ «ناتو» و «سنتو»(ناتو و سیتو دو پیمان نظامی است که به رهبری آمریکا در اروپای غربی و آسیای جنوب شرقی برای جلوگیری از گسترش کمونیسم تشکیل گردید .) از سوی آمریکا برای مقابله با اردوگاه کمونیسم از اروپا تا آسیای جنوب شرقی بود.

فاصله ارضی این دو پیمان باحضور کشورهای ایران، ترکیه، عراق، پاکستان و انگلستان درپیمان بغداد (پیمان بغداد پس از کودتای 1985 میلادی (1377 ه ش) در عراق و خروج عراق از آن به سنتو تغییر نام یافت.) پر می شد.(جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1361). جلد دوم، ص 333 .) این شکل از اقمار سازی و توسعه نفوذ و سلطه که به ظاهر جنبه حقوقی و مشروع نیز داشت، در واقع به تحکیم، توسعه و تعمیق بنیادهای سلطه گری انجامید. 


استکبار با سلطه سیاسی، به عنوان ادامه روند سلطه اقتصادی، کشورهای ضعیف را عملاً به انقیاد درآورد و مقامات کشورها را از توجه به ظرفیت های داخلی بازداشت. غلبه فضای بی حسی سیاسی براقمار، مستعمره ها، انگیزه و امید به استقلال را در ملت ها زایل کرد و راه را برای استمرار سلطه قدرت های زیاده خواه هموار کرد. بطوری که آنها توانستند با به دست گرفتن اداره امور این کشورها به ایجاد گفتمان سازی، جریان سازی، چهره سازی  و شخصیت تراشی ها در داخل کشورهای تحت سلطه بپردازند و مدیریت آنها را بدست بگیرند.

 

2.سلطه اقتصادی (امپریالیسم اقتصادی)


سلطه اقتصادی از جنس استعمار نو است، استعماری که در آن کشوری، ‌با داشتن استقلال سیاسی،‌ از دست‌اندازی و دخالت کشور دیگر و یا عوامل آن آسیب ببیند.
پایان حکومت رسمی مستعمراتی در جهان سوم، تأثیر چندان بر روح امپریالیستی سلطه گران نداشت؛ زیرا با وجود رژیم‌های فاسد، وابسته و مرتجع در این کشورها، آن نوع از استقلال سیاسی که کسب شده، به پدیده‌ای ساختگی تبدیل می‌شد.

گرچه نوعی استقلال سیاسی در این کشورها وجود دارد، اما محیط اقتصادی آن‌ها به شدت تحت تأثیر سلطه‌ جوامع مرکزی است و بورژوازی خارجی همچنان در رأس قدرت در جوامع پیرامونی قرار دارد. شرکت های چند ملیتی به عنوان مجموعه ای از کارتل ها و تراست ها، در جهان سوم با شگردهایی مانند: جلوگیری از تاسیس صنایع مادر و بهره گیری از خدعه «دامپینگ» توانستند سلطه مخرب خود را استمرار بخشند.

 

دامپینگ از کلمه Dump به معنای ارزان فروختن، قیمت شکستن و بازار شکستن گرفته شده (فرهنگ، منوچهر، فرهنگ علم اقتصادی، تهران، 79، نیکان، چاپ 8 ص 320) و در اصطلاح، «عبارت است از فروش یک کالا در یک بازار خارجی با قیمتی کمتر از هزینه نهائی تولید آن کالا در کشور عرضه کننده، به منظور کسب مزیت در رقابت با دیگر عرضه کنندگان همان کالا. در مبادلات بین المللی به فروش کالا با قیمتی پائین‌تر از قیمت بازار داخلی نیز معمولاً دامپینگ رقابت مکارانه و یا تبعیض قیمت در بازرگانی خارج نیز گویند».(بی نام، مجموعه آشنایی با تعاریف و اصطلاحات بازرگانی، اقتصادی، تهران، 1373، موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، چاپ دوم، ص 511).

 


3. سلطه نظامی و امنیتی 


  1. تاسیس دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی از مؤثرترین ابزارهای سلطه است که استعمارگران برای حفظ دولت های دست نشانده خود با سرکوب جنبش ها و حرکت های استقلال طلبانه مردمی در جهان،  از آن بهره می گرفتند. «ساواک» در دوره پهلوی، نمونه بارزی از یک دستگاه اطلاعاتی و امنیتی است که توسط آمریکا با هدف حراست از نتیجه کودتای 28 مرداد 1332درسال 1956میلادی ایجاد شد.  (مارک، ج گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه فریدون فاطمی (تهران: نشر مرکز، 1371) ص 201)


4. سلطه فرهنگی


شیوه های فرهنگی- تبلیغی یکی دیگر از راه های نفوذ نظام سلطه است.

مظاهر امپریالیسم فرهنگی و رسانه‌ای:

 1. انحصار خبری؛

 2. انحصار سینمایی؛

 3. انحصار تبلیغی؛

 4. انحصار سایبری؛

 5. انحصار تولید و صدور کتاب.

 این شیوه با وجود دیر بازده بودن، تاثیری صد در صد دارد. ماجرای اندلس، نمونه ای از تاثیر شگرف این سلاح است. برهمین اساس آمریکایی ها در زمان رژیم پهلوی، دانشگاه معقول و منقول، سازمان وعظ و خطابه و سازمان پرورش افکار را برای تغییر زیرساخت های فرهنگی، ملی و مذهبی تاسیس کردند.

 همچنین ایجاد دوره فرصت مطالعاتی و جذب دانشجویان ایرانی برای تحصیل درآمریکا از مهمترین شگردهای آنها بود که استکبار با هدف پرورش یک قشر تکنوکرات از طبقه متوسط برای تامین نفرات دیوان سالاری دولت انجام می داد. (مارک، ج گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه فریدون فاطمی (تهران: نشر مرکز، 1371) ص 121)


 فراهم آوردن امکانات تحصیل و تدریس برای دانشجویان و استادان کشورهای جهان سوم، اجرای برنامه های رادیویی به زبان ملی و محلی، ترجمه و انتشار کتاب های مورد نظر، ایجاد کتابخانه های عمومی، تاسیس و اداره مطبوعات و نشریات، کمک مالی به برنامه های فرهنگی، آموزش زبان انگلیسی، برگزاری مهمانی ها، انتشار مقالات و پوسترها و پخش فیلم های ماهواره ای، از جمله روش های فرهنگی است که برای نفوذ در افکار، عقاید و رفتار مردم و مسئولان اجرایی کشورهای مختلف جهان، از سوی نظام سلطه به اجرا در می آید».

 
فرمان نوزدهم نوامبر 1792 میلادی انقلاب فرانسه، تحت عنوان کنوانسیون ملّی به نام ملت فرانسه برای ترویج هنجارها و ارزش های لیبرالیسم، «کمینترن99-1943) و«کمینفرم» (947-1956) اعلامی از سوی اتحادجماهیر شوروی با هدف گسترش سوسیالیسم، تأسیس و توسعه احزاب کمونیست در جهان قدرت؛ از جمله اشکال و نمونه های سلطه فرهنگی است.

کمینفرم Cominform =; اتحادیه احزاب کمونیست کشورهای گوناگون جهان که در سال 1919 م تاسیس شد و تا سال 1943 م  دایر بود. موسس کمینترن لنین بود و اولین کنگره آن از 2 تا 6 مارس 1919 م  به رهبری لنین تشکیل شد و بیانیه ای خطاب به احزاب کمونیستی و کارگری جهان صادر کرد که در آن همه احزاب را به فعالیت در راه هماهنگی مبارزه بین المللی کارگران دیکتاتوری پرولتاریا و حکومت کارگری دعوت کرد ماموریت آن ارتباط احزاب کمونیستی دنیا برای تبادل عقاید و آراء بود.


رواج موادمخدر از جمله راه های ادامه نفوذ است، با مرور تاریخ اروپا، درمی یابیم که تاریخ شروع توسعه مواد مخدر درکشورهای تحت سلطه با ورود اروپاییان به این سرزمین ها هم زمان است (همایون الهی، امپریالیسم و عقب ماندگی (تهران: اندیشه، 1367) ص 88 .) ورود و اشاعه موادمخدر در ایران نیز به دوران صفویه، توسط انگلیسی ها بر می گردد که در دوران قاجار در میان لایه های مختلف ترویج می شد.

استکبار لیبرال مسلک که حامل نوعی از استبداد عقیدتی بر جهان است، با تکیه به قدرت بلامنازع فناوری و رسانه ای که در اختیار دارد، رسوخ در زیرساخت های فکری و فرهنگی جامعه تحت سلطه را با هدف یکسان سازی فرهنگی، تعقیب می کند.

 

1.    آثار و پیامدهای استکبار

پدیده سلطه، آثار مخربی بر زیرساخت های کشورهای جهان سوم و در حال توسعه داشته است. برخلاف کسانی که دوران سلطه را یکسره  مثبت می دانند و استعمار را سبب تحول و پیشرفت مستعمرات و کشورهای اقمار می دانند و گسترش آن را امری مطلوب و عامل گسترش تمدن غرب تفسیر می کنند، صاحب نظران مستقل، با مقایسه شاخصه های اصلی استکبار با دوران حاکمیت نژادپرستی، رفتارغرب را ن‍ژادپرستانه و مضمحل کننده عزت، استقلال و آزادی کشورهای مستعمره می دانند که مسیر ترقی و پیشرفت را برای آنها مسدودکرده است.

 طبق این نظریه‌ها استعمار با وجود بزک ظاهری مستعمرات، اسباب غارت و نابودی زیرساخت های آنها را رقم زده است و آثار منفی زیادی در ابعاد مختلف به همراه داشته است که به اجمال مرور می کنیم.


1.  زیرساخت های اقتصاد


پس از آن که کشورهای اروپایی بعد از انقلاب صنعتی، با مازاد سرمایه و اضافه تولید، کمبود نیروی کار و مواد خام اولیه مواجه شدند، به ‌دنبال بازار مناسبی برای سرمایه مازاد و فروش تولیدات خود افتادند. از‌آن جایی که جوامع آن‌ها اشباع شده بود و نیازشان را برآورده نمی کرد، کشورهای جهان سوم، بهترین گزینه برای تأمین این نیازها بودند، این ویژگی ‌و ظرفیت  کشورهای جهان سوم برای سرمایه گذاری قدرت های استعماری، رقابت و نزاع بر سر تصاحب این سرزمین‌ها را در میان آن ها بوجود آورد.

این وضعیت باعث شد ساختار اقتصادی این کشورها، به‌گونه‌ای تغییر یابد که تابع نیازهای اقتصادی کشورهای استعمارگر شود و نیازهای آنان را برآورده سازد، نه نیازهای بومی و داخلی را. (اورس، تیلمان(1362) ماهیت دولت در جهان سوم،(بهروز توانمند، مترجم) تهران، آگاه. صص 51 ـ20.)


این کشورها به تولیدکننده  مواد خام کشاورزی یا معدنی تبدیل شده و تنوع و خودکفایی اقتصادی آنان از دست رفت و صنایع و پیشه‌های بومی آنان به‌کلی تضعیف شد (کاظم زاده، فیروز(1371) روس و انگلیس در ایران، (منوچهر امیری، مترجم) تهران، انقلاب اسلامی، ص 25 ـ 15.) و اقتصاد این کشورها به عنوان یکی از ارکان مهم پیشرفت تمدن، تحت سلطه قدرت‌های استعماری و در مدار وابستگی قرار گرفت.


2. زیرساخت های اجتماعی


دومین میراث استعمار، تغییر ساختار اجتماعی(ساختار طبقاتی و قشربندی اجتماعی) درکشورهای مستعمره بود. تغییر در ساختار اقتصادی به‌ نوبه خود تغییراتی در ساختار اجتماعی این کشورها به‌ همراه داشت. در دوران وابستگی اقتصادی، صنایع بومی و پیشه‌های تولیدی در این کشورها، تضعیف و از میان رفت.

 اصناف و صنعت گران بومی متلاشی شدند و در عوض، طبقاتی پیدا شدند که با ساز وکارهای حاکمیت استعماری مربوط ومتناسب بودند. طبقاتی مثل سرمایه داران یا تجار واردکننده کالاهای صنعتی غرب، که واسطه گری به نفع واردات و مصرف اجناس غربی را دنبال می کردند و یا برخی روشنفکرانی که مروج سبک زندگی وارداتی و غربی به حساب می آمدند.

 

2.    جغرافیای سیاسی

در دوران استعمار، جغرافیای سیاسی و مرزبندی کشورهای مستعمره، به گونه‌ای ترسیم شد که تأمین کننده منافع سلطه گران باشد. تقسیم سرزمین‌های مستعمره، بویژه در دوران قیمومیت و تحت‌الحمایگی انواع ناسازگاری‌ها و منازعات داخلی را در خود پروراند و بدین ترتیب زمینه رویارویی‌های قومی، مذهبی و سیاسی در این کشورها را به‌ وجود آورد.

تجزیه مناطق کردی از ایران، ترکیب اجتماعی ناهمگون از اقوام و مذاهب مختلف در لبنان وایجاد کانون های اختلافات ارضی، میان کشورها، به صورت نامتعادل از جمله نمونه های قابل ذکر است. کوچ دادن یهودیان به بهترین مناطق شرق مدیترانه توسط انگلیس، تشکیل یک دولت یهودی،از دخل و تصرف قدرت های استعماری در جغرافیای سیاسی کشورهای جهان سوم است. (ولایتی، علی اکبر (1390) فرهنگ و تمدن اسلامی،قم، نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها، چاپ سی ام.)


4. تغییر در فرهنگ


یکی از پیامدهای مهم سلطه و استعمار، تغییراتی است که در فرهنگ و روانشناسی اجتماعی کشورهای مستعمره اتفاق افتاد و تاکنون نیز به جای مانده است. منظور از تغییر فرهنگ در اینجا خصلتی است که یک قوم یا یک ملت تحت سلطه در اثر تداوم سلطه  قدرت‌های بیگانه پیدا می‌کند. خصوصیت هایی مانند خودکم‌بینی، رقبت در تقلید از بیگانگان، ازآثار روانی این دوران است که روحیه عزت جویی، استقلال طلبی، خود اتکایی و اعتماد به نفس در این کشورها را تضعیف کرده است.

 

دوره های استکبار 


استعمار و سلطه گری عموماً از قرن هفدهم میلادی رشد پیدا کرد. اکثر کشورهای جهان سوم، در دوره‌های مختلف تحت سلطه قرارگرفتند و دوران سیاه استعمار را تجربه کرده اند. قدرت نیروی نظامی بویژه قدرت نیروی دریایی، تولید و فراهم آوردن کالاهای صنعتی برای حمل به مستعمره، دو عامل اصلی در استمرار حضور استعمار و تعمیق نفوذ قدرت های سلطه گر بوده است.

 دوره استعماری قدرت های هلند، پرتغال، اسپانیا، انگلیس، اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا در سه قرن اخیر به دلیل ماهیت سلطه گری و مستعمره سازی و اقمارگرایی در شکل سنتی، استعمار نو و فرانو از شاخصه ها و وجوه اشتراکی برخوردارند که در شناسایی نمادهای استکبار در زمان گذشته، حال و آینده نقشه راه افراد و جوامع  می باشد. این شاخصه ها را در یک دسته بندی می توان به چهار مقوله، سیاسی، فرهنگی، امنیتی و نظامی و سرزمین تقسیم کرد.